سقوطی پس از پرواز

 

 
شبی به گوشه ی خلوت خدا خدا کردم

ز روی صدق به دلخستگان دعا کردم

ز سینه آه کشیدم دلم آه شکست

در آن شکستگی دل چه گریه ها کردم

به شوق سجده فتادم به خاک گرم نیاز

نمازهای ز کف رفته را قضا کردم

در آن صفای سحر با طواف کعبه ی عشق

ز مروه سعی پر از جذبه تا صفا کردم

چه حال رفت ندانم که با عنایت اشک

به بحر رحت بی منتها شنا کردم

ز تن رها شدم و روح من صعود گرفت

به دل هوای ملاقات کبریا کردم

صدای بال ملایک نشست در گوشم

همای عشق شدم سیر در سما کردم

چکید اشک خلوصم به بالهای سپاس

چو با ملایکه پرواز تا خدا کردم

چه گویمت که چه شد جذبه بود و رحمت دوست

به حیرتم که کجا بودم و چها کردم

ز بخت بد پس از آن شب روا ن پاکم را

به دست نفس هوس آزما فنا کردم

 کنون سزاست بر احوال خود بگریم زار

از آنکه حال مناجات را رها کردم

هوای نفس ندانم چه کرد با دل من

که خویش را ز شب عاشقان جدا کردم

خدای من همه دم باب رحمتت بازست

منم که از تو جدا ماندم و خطا کردم

بهار عشق خزان شد چه بی خبر ماندم

گریخت فیض سحر این خطا چرا کردم

رواست برق ندامت بسوزدم همه عمر


که با اطاعت دل پشت بر خدا کردم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد