پروردگارا!
 
با من بمان، که ظلمت شب از راه می رسد، وقتی که هیچ یاوری نیست و آسایش گریخته است
 
خدایا! ای یاور بی کسان با من بمان!
 
در هر لحظه به حضور تو نیازمندم.
 
چه چیزی جز لطف تو می تواند ترس ها را در هم بشکند؟
 
چه کسی جز تو می تواند راهنما و پناه من باشد؟
 
در روزهای ابری و آفتابی با من بمان!
 
از هیچ دشمنی نمی هراسم، چون تو در کنار منی
 
آنجا که تو هستی اشک ها سوزنده نیستند، مرگ هم تلخ نیست
 
خدایا ! اگر با من بمانی ، همیشه پیروزم.
 
 
 
 
خدایا !
 
 
در آستانه کار خطیری قرار دارم
 
با این که تلاش کرده ام
 
اما قلبم آکنده از بیم است .
 
نگرانی ،باختن نیمی از نبرد است ،
 
تشویش ، نیروی ذهن را می سوزاند
 
و این گونه نمی توان مفید بود .
 
 
 
 
 
خدایا !
 
یاریم ده تا مشوش نباشم
 
و نجوا کنم :
 
زورق من کوچک است
 
خدایا ، به تو توکل می کنم
 
و همه چیز خوب پیش می رود .
 
 
خدایا ، به تو  اعتماد میکنم
 
و همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
 
یاریم ده تا مشوش نباشم
 
 
نظرات 1 + ارسال نظر
رام الی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.rameli.blogfa.com

سلام عزیز
خیلی نیایش قشنگی نوشته بودی
ایولا
بازم بهت سر میزنم
فعلا راهب بزرگ
دوستت داریم
باباااااااای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد