امروز را فراموش نخواهم کرد:امروزی که بادیروز و فردا پیوند خواهد خورد.
امروزی که شاید فردایی را به دنبال نداشته باشد.
بر گرد این خاک غریب؛پنجه های خونین عشق؛به یاد فرهاد بر صخره های سنگی کشیده می شود.
تو این احساس لطیف را درک می کنی؟
من در این گرداب غرق می شوم ؛به امید دستی یاری رسان...
پروانه خیالم هر چه بیشتر بر گرد این شمع اوج می گیرد و بیشتر می سوزد اما چه فایده که عادت پروانه شمع است و ترک عادت دوری از وصال...
امروز را فراموش نخواهم کرد.
امروز من به فردا می نگرم...به صبحی نو...به صفحه ای دست نخورده و به شعری سروده نشده.
امروز من در خیالم کلافی می بافم تا هر پیچش آن تو را به یاد من بیاندازد.
امروز آرامشم را به تو هدیه می کنم...تویی که آرامشم را ربودی!
امروز را باور می کنم با تمام ناباوریهایم.
امروز را فراموش نخواهم کرد زیرا امید دیروز من است....
انسانها به ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند عاقلند نه نسبت به تجاربی که اندوخته اند .