علی

خدایا!
به توانگری آبرویم را نگاه دار؛
و به تنگدستی حرمتم را ضایع مگذار،
تا روزی خواهم! از بندگانِ روزی خوارت،
و مهربانی جویم از آفریدگان بدکردارت.
و به ستودن کسی مبتلا شود که به من عطایی ارزانی داشته،
و به نکوهیدن آن کس مبتلا گردم که بخشش خود را از من بازداشته
و گذشته از این
در بخشیدن و بازداشتن
(( تو بر همه چیز توانایی))  و صاحب اختیار!

امام علی علیه السلام -  خطبه 225

 

 
 

_____

به بهانه هفتاد و دومین سالروز تولد فروغ فرخ‌زاد...

  وداع

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
 
می برم،تاکه درآن نقطه دور
شستویش دهم از رنگ گناه
شتشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
 
می برم تا ز تو دورش سازم
زتو،ای جلوه امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
 
ناله می لزرد،می رقصد اشک
آه،بگذار که بگریزم من
از تو، ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
 
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم، صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
 
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم،خنده به لب ،خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
 
مهرماه 1333 از دفتر اسیر

****


 

تولدی دیگر

باد ما را خواهد برد
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست

گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
و در این راه تباه عاقبت هستی خود را دادم
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟

در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه بر او بیم فرو ریختن است
ابرها،همچون انبوه عزاداران
لحظه ی باریدن را گویی منتظرند

لحظه ای
و پس از آن،هیچ.
پشت این این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز می مانند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست

ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره های سوزان،
                     در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش لبهای عاشق من بسپار
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد
 

اندوه تنهایی

پشت شیشه برف می بارد
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه هم دستی
دانه ی اندوه می کارد

مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجامم چنین دیدی
در دلم باریدی... ای افسوس
بر سر گورم نباریدی

چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی

دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق،ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام،از عشق هم خسته

غنچه ی شوق تو هم خشکید
شعر،ای شیطان افسونکار
عاقبت زین خواب دردآلود
جان من بیدار شد،بیدار

بعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسوس سرابی بود
آنچه می گشتم به دنبالش
وای بر من،نقش خوابی بود

 
ای خدا...بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ را.
تا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟

دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسرد
آفتاب بی غروب من!
ای دریغا،در جنوب!افسرد

بعد از او دیگر چه می جویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم؟
اشک سردی تا بیفشانم
گور گرمی تا بیاسایم

پشت شیشه برف می بارد
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام دستی
دانه ی اندوه می کارد

 

و فروغ را هم باد با خود برد اما هیچ تند بادی نمی تواند یاد و خاطره ی او و اشعارش را ببرد.

من همواره به یاد تو هستم

بسم الله الرحمن الرحیم»
من همواره به یاد تو هستم


1- سوره نمل آیه 79 : ( آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاهه مطمئن هستی بر من تکیه کن . )

2- سوره زمر آیه 53 : ( آنگاه که نا امیدی بر جانت پنجه افکند و رها نمی شوی به من امید وار باش . )

3- سوره فاطر آیه 29 : ( آنگاه که در پی تعالی و کمال هستی نیتت را پاک و الهی کن .)

4- سوره فاطر آیه 5 : ( آنگاه که دوست داری به آرزویت برسی به در گاهم دعا کن تا اجابت کنم . )

5- سوره اعراف آیه 55 : ( آنگاه که روحت تشنه راز و نیازاست آهسته من را بخوان . )

6- سوره بقره آیه 152 : ( آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد من باش که من همواره به یاد تو هستم . )